ما یک دریافت عمومی داریم که در دانشگاهها و بعضاً در حوزهها مرسوم است علم دینی را ساینس یعنی همین علوم تجربی میگیرند. مثلاً دینی شدن علوم روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، شیمی و فیزیک، بیشتر این معنا را میگیرند. غافل از اینکه خود دینی بودن این علوم هم مربوط به خود متافیزیک و فلسفه است که آنجا باید بپرسیم دینی بودنش چیست؟ اشتباه دیگر ما این است که داریم در زمین علوم سکولار یا در زمین تقریباً پوزیتیویستی بازی میکنیم. علم را اول به تجربی و غیرتجربی تقسیم میکنیم و غیرتجربیها را علم نمیدانیم. همینکه علم را ساینس میگوییم خود این تا حدودی بازی در زمین پوزیتیویستها یا پارادایمهای مابعد پوزیتیویستی است. به نظر وقتی میگوییم علم دینی، از انتزاعیترین علمها مثل فلسفه تا علوم کاربردی را شامل میشود.
در بحث روششناسی نخست باید گفت چه سطحی از علم مراد است؟ فلسفه، متافیزیک، علوم تجربی و یا علوم انسانی؟ علم را موضوع و مسائل آن تشکیل میدهد که برای حل مسائل روشی را انتخاب میکنند. پس از مشخص شدن موضوع باید سراغ منابع رفت. اینجاست که روش مشخص میشود. در سطح پایینتر موضوع سؤال این است که تولید علم دینی انسانی با چه روشی است؟ اینجا هم میگوییم موضوع علوم انسانی کنشها و رفتار انسانی است. این دیگر مثل فلسفه نیست که صرفاً از روش عقل و تنها از روش برهان و استدلال استفاده کنیم. اینجا از چندین روش میتوانیم استفاده کنیم. روش تجربی، نقلی، عقلی، جدلی و ... چون موضوعش موضوع خاصی است و منبع آن به تبع آن موضوع تعیین میشود. وقتی منبعش تعیین شد روش و قواعدش هم مشخص میشود. اینجا منظور از کلمه روش، فرایند حل مسئله در پژوهشهای کاربردی است.
برای تبیین روششناسی تولید علم دینی، ابتدا باید آن معیار دینی بودن را مشخص کنیم. به عقیده من از فلسفه که انتزاعیترین علم است تا علوم کاربردی، برای همه اینها یک معیار واحد باید ارائه دهیم. ولی عوامل، مؤلفهها و ارکانش قطعاً فرق میکند. آن معیار واحد، توحیدمحوری در راستای غایت دین است. بنده این معیار کلی را میگیرم و هر علمی از فیزیک تا فلسفه در این مسیر باشد یعنی مبدأ و معادش معلوم باشد و بدانم این پدیده مادی از کجا آمده و به کجا میرود، با این نگاه یعنی توحیدمحوری نگاه میکنم. نه به این معنا که در فیزیک از آیات قرآن و روایات استفاده کنیم. این معیار کلی را به خاطر همین میگویم. درحالیکه مثلاً در فقه و اخلاق قطعاً باید از آیات و روایات استفاده کنیم؛ در روانشناسی هم از آیات و روایات، هم از تجربه و حس، هم از آزمایشگاه و هم تئوریهای تجربی. اینکه میگوییم معیار کلی به معنای آن عنوان جامعی است که سر و ته این قضیه را هم میآورد. وقتی در مورد انسان میگوییم انسان دینی، یعنی چه؟ یعنی آن ایمان و عمل صالح؛ که دو کلمه در آیات قرآن است که همهجا میآید. در مورد علم هم اگر بخواهیم به قضیه انسان تشبیه کنیم که ایمان و عمل صالح معیار دینی بودن او است، معیار علم هم توحیدمحوری در راستای غایت دین است. فیزیکی که شکل میگیرد و بمب اتم میسازد و بشریت را نابود میکند قطعاً این علم نمیتواند دستاوردها و کاربردش دینی باشد. علمی میتواند در خدمت بشر باشد و الحاد هم در آن نباشد. حالا آن چیزهای جزئی که عرض کردم میخواهد دینی بودن را نشان دهد عوامل مختلفی میتواند باشد. در فیزیک به قول آقای دکتر گلشنی اگر جهانبینی آن دینی باشد کافی است. ولی در علم اخلاق، فقه و امثال آن، مؤلفههای درونی، مبادی و روش آنهم باید دینی باشد. ما روش فقه را نمیتوانیم صرفاً با تجربه و با خیال، حدس، آزمایش و گفتوگو بدست بیاوریم. قطعاً باید یک روش دینی به معنای نقلی داشته باشد و آن را از آیات و روایات بگیریم. آن معیار دینی بودن کلی است ولی مؤلفهها و عوامل درونی و بیرونی و مبانی و جهانبینی در هر علمی فرق میکنند. آن معیار دینی بودن را باید در مورد علوم انسانی پیاده کنیم. الآن مثلاً در روانشناسی، ما روانشناسی الحادی داریم مثل روانشناسی فرویدی، تا حدودی نیمه الحادی داریم مثل یونگ، روانشناسی سکولار داریم مثل خیلی از این روانشناسیهایی که الآن در کشور ما هم هست، حتی آن روانشناسی کاربردی، روانکاوی یا حتی کارهای مطالعات عملی هم که انجام میدهند تا حدودی سکولار است و ربطی به دین ندارد. اگر بخواهد دینی شود چه اتفاقی باید بیفتد؟ باید آن جنبه سکولار نباشد، یعنی توحیدمحور باشد و در راستای غایت دین باشد. مثلاً روانشناسی، اقتصاد، جامعهشناسی و اینها را که نگاه میکنیم میبینیم موضوعشان کنش و رفتار انسان است. کنش انسان در مقابل چیست؟ یا در مقابل دیگران یا در مقابل خودش یا خدا یا محیطزیست است. یعنی علوم انسانی ما در این زمینه ابعاد مختلفی پیدا میکند. یعنی ابعاد و روابط کنش انسانی خیلی وسیعتر از علوم انسانی موجود الآن است. علوم انسانی موجود مثلاً اخلاق، فقه و عرفان را علوم انسانی نمیداند و میگوید اینها انسانیات هستند. علوم انسانی باید تجربی یعنی ساینس باشد. ولی با معیار ما موضوع علوم انسانی کنش و رفتار انسانی در ابعاد مختلف میشود.
نظر شما